معنی فلز فرنگی
حل جدول
متال
لغت نامه دهخدا
فرنگی. [ف َ رَ] (ص نسبی) منسوب به فرنگ. اروپایی. افرنجی. (یادداشت بخط مؤلف). اروپایی. مسیحی. (حاشیه ٔ برهان چ معین):
چنانکه تا به قیامت کسی نشان ندهد
بجز دهان فرنگی و مشک تاتاری.
سعدی.
خط ماهرویان چو مشک خطایی
سر زلف خوبان چو درع فرنگی.
سعدی.
چو ترک دلبر من شاهدپشنگی نیست
چوزلف پرشکنش حلقه ٔ فرنگی نیست.
سعدی.
ترکیب ها:
- توت فرنگی. فرنگی باف. فرنگی دوز. فرنگی ساز. فرنگی مآب. فلفل فرنگی. کلاه فرنگی. گوجه فرنگی. هویج فرنگی. رجوع به هر یک از این مدخل ها در ردیف خود شود.
|| (اِ) یک تن از مردم اروپا. (یادداشت بخط مؤلف).
فلز
فلز. [ف ِ ل َزز / ف ُ ل ُزز] (ع اِ) فِلِزّ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به فِلِزّ شود.
فلز. [ف ِ ل ِزز] (ع اِ) مس سپید که از آن دیگهای ریخته سازند. || ریم آهن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || سنگریزه. (منتهی الارب). || گوهر کانی هرچه باشد، یا هرچه گداز دهد از آن، یا هرچه آن را کیر [دمه ٔ آهنگری]، دود سازد وقت گداختن. || ضریبه که بر آن شمشیر آزمایند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || (ص) مرد زفت. (منتهی الارب). بخیل. (اقرب الموارد). || مرد سطبر درشت. || (اِ) عنصر شیمیائی ساده ای است دارای جلای مخصوص. فلزهاعناصر ساده ای هستند که در حرارت معمولی جامدند، بغیر از جیوه، و همه حاجب نور هستند، مگر طلا و نقره که بحالت ورقه ٔ بسیار نازک شفاف درمی آیند. و در غالب موارد وزن مخصوص آنها زیاد است. فلزها هادی خوبی برای حرارت و الکتریسیته هستند و میتوان آنها را طوری براق کرد که نور را منعکس سازند (جلای فلزی). اکثر فلزهاچکش خوار و قابل مفتول شدن و قابل تبدیل به ورقه های نازک هستند و در اثر ضربه یا فشار خرد نمی شوند. ج، فلزات. (فرهنگ فارسی معین). لفظ فلزات که بر هفت گوهر افتد زر است و سیم و قلعی و مس و آهن و سرب و خارصینی، و بعضی فلزات را نُه گویند یعنی زر، زیبق، اسرب، ارزیز، فضه، آهن، مس، شبه و روی. (یادداشت مؤلف).
- عصر فلزات، (اصطلاح زمین شناسی) قسمتی از طبقات بسیار جدید و بالایی و نزدیک به وضع دوران چهارم را گویند که مقارن با شناختن فلز توسط انسان بوده است. این دوره تقریباً از سه هزار سال قبل از میلاد مسیح شروع میشود و با شروع این عصر دوره ٔ نوسنگی (یا عصر حجر جدید) ختم میگردد. قدیمترین فلزی که بشر شناخته و آن را به کار برده مس است و به همین جهت ابتدای عصر فلزات را بنام دوره ٔ مس نامیده اند. پس از آن دوره ٔ آلیاژهای ساخته شده از مس است که مفرغ باشد. از یکهزار سال قبل از میلاد مسیح بشر آهن را کشف کرد که آن را دوره ٔ آهن نامند و اکنون هم بشر در همان دوره است. (فرهنگ فارسی معین).
ترکیب های دیگر:
- فلزتراشی. فلزکاری. فلزی. رجوع به این کلمات شود.
فرنگی باف
فرنگی باف. [ف َ رَ] (نف مرکب) آنکه بطرز فرنگی ها چیز میبافد. || (ن مف مرکب) پارچه یا هر منسوج دیگر که بشیوه ٔ فرنگی بافته شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
خامک فرنگی کلک فرنگی
فلفل فرنگی
پلپل فرنگی
لوبیا فرنگی
تلک فرنگی
فرنگی
اروپایی
فلز مگنولیا
فلز سپید: توپال سپید
گویش مازندرانی
گوجه فرنگی
فرهنگ معین
(~.) (ص نسب.) منسوب به فرنگ، اروپایی.
فرهنگ عمید
از مردم فرنگ، اروپایی،
تهیهشده یا نشئتگرفته از اروپا: نخودفرنگی، گوجهفرنگی،
رایج در اروپا،
فارسی به عربی
اوروبی
فرهنگ واژههای فارسی سره
توپال
معادل ابجد
477